۱۳۸۸ دی ۹, چهارشنبه

شعر زيبا بخونيم

سلام

امروز با دو تا سايت در مورد اشعار بزرگان شعر آشنا شدم . تصميم گرفتم لينكش را بگذارم تا شما هم بخونيد و لذت ببريد. شايد به كمك اين اشعار كمي از هياهوي اطرافمون دور شويم و روحمون نوازش پيدا كنه.
اولين سايت اسمش گنجور است كه شامل ديوان 38 شاعر بزرگ ايراني مي باشد.
دومين سايت هم فقط مربوط به اشعارمولوي است كه قابليت جستجو در اشعار مشهور هم دارد.
در اين روزمرگي ها و شلوغي ها چه چيزي بهتر از اشعار زيبا مي تونه يه مهاجر منتظر را آروم كنه؟ البته به شرطي كه مهاجر منتظر امتحان آيلتسش را داده باشه . وگر نه قبل از شعر خوندن بهتره بره درسش را بخونه....

حیلت رها کن عاشقا دیوانه شو دیوانه شو
و اندر دل آتش درآ پروانه شو پروانه شو
هم خویش را بیگانه کن هم خانه را ویرانه کن
وآنگه بیا با عاشقان هم خانه شو هم خانه شو
رو سینه را چون سینه​ها هفت آب شو از کینه​ها
وآنگه شراب عشق را پیمانه شو پیمانه شو
باید که جمله جان شوی تا لایق جانان شوی
گر سوی مستان می​روی مستانه شو مستانه شو
شکرانه دادی عشق را از تحفه​ها و مال​ها
هل مال را خود را بده شکرانه شو شکرانه شو
یک مدتی ارکان بدی یک مدتی حیوان بدی
یک مدتی چون جان شدی جانانه شو جانانه شو
ای ناطقه بر بام و در تا کی روی در خانه پر
نطق زبان را ترک کن بی​چانه شو بی​چانه شو

( مولوي)

۱۳۸۸ دی ۱, سه‌شنبه

شب يلدا

سلام به همه دوستداران شب يلدا

ديشب شب يلدا طولاني ترين شب سال بود و ما به همراه پدر و مادرم به منزل پدر و مادر همسرم رفتيم و شب چله را باخوردن ميوه هاي جورواجور گذرونديم. از اين به بعد ديگه روزها بلندتر مي شه ، من خودم هميشه از روزهاي بلند بيشتر خوشم مي ياد . مثلا وقتي تو تابستان ساعت 8:30 هوا تاريك مي شه من واقعا احساس خوبي دارم . انگار كارهاي بيشتري با روشن بودن هوا انجام مي دهم و بازدهي ام بيشتر مي شه. ولي وقتي هوا زود تاريك مي شه براي من خيلي كسل كننده مي شه.
بهرحال من هنوز هم تابستان را بيشتر از همه فصل ها دوست دارم . هر چند زمستان امسال هنوز خودنمايي نكرده و هوا خيلي سرد نشده و خيلي از مردم منتظر برف هستند.
توي هفته پيش يك دفعه سرم خيلي شلوغ شد. اول اينكه از همون موسسه زبان كه كلاس TTC اش را گذرونده بودم باهام تماس گرفتند و يك كلاس فونيكس 4 بهم دادند. بعد هم برادرم زنگ زد و گفت خودش و خانمش مي خواهند انگليسي را از كتابهاي نيو اينترچنج شروع كنند و از من خواست كه بهشون درس بدهم .( البته بر اساس رابطه معلم و شاگردي و نه خواهر و برادري) من هم قبول كردم وفكر كردم تمرين خوبي هم براي خودم مي شه. علاوه بر اين دخترخاله ام به من پيشنهاد كلاس در يك موسسه ديگه رو كرد. خلاصه اينكه اين كلاسها براي تدريس از يك طرف و برنامه خودم براي خوندن آيلتس آكادميك از طرف ديگر ، شهر رو حسابي شلوغ كرده. ولي تصميم دارم كه كم كم پيش برم و هرجا خسته شدم كلاسها را قطع كنم. فقط كلاس يوگا را نمي تونم برم كه خيلي حيف شد.
درهرحال اميدوارم جوجه هاتون را ديشب كه آخر پائيز بود شمرده باشيد و براي زمستان آماده شده باشيد.
اگر غم لشگر انگيزد كه خون عاشقان ريزد
من و ساقي به هم سازيم و بنيادش بر اندازيم

۱۳۸۸ آذر ۲۲, یکشنبه

كلاس TTC

سلام ،اميدوارم حال همه خوب باشه و از اين زمان انتظارشون به نحو احسنت استفاده بكنند. ما هم بعد از سفر مشهد كلي انرژي پيدا كرديم و با روحيه خوب داريم به كارامون مي رسيم. جمعه پيش رفتم كلاس TTC زبان انگليسي ، خيلي نكات جالبي در مورد مديريت كلاس و نحوه برخورد با بچه ها ياد گرفتم . در آخر هم استاد سيستم آموزشي فونيكس را توضيح داد كه 7 ترمه و آموزشش از بچه 3 ساله در مهد شروع مي شه. فكرش را بكنيد اگر يك بچه از 3 سالگي با اين سيستم كه خيلي در دنيا معروف شده ، انگليسي ياد بگيره در 10 سالگي ، مي تونه به راحتي مكالمه كنه و بعد زبان فرانسه را شروع كنه. اين سيستم آموزشي خيلي جذابه و با شعر و داستان و بازي و جايزه دادن همراهه .
من خودم در دوره دبستان يك دوره Children رفته بودم ولي آن كجا و اين كجا. تازه معلم ها موظف هستند حتي در مهد كودك با بچه هاي 3 ساله هم انگليسي صحبت كنند.سيستمشون به اين صورته كه بعد از دوره فونيكس ، كتابهاي starter را درس مي دهند ، وبعد كتابهاي KET تدريس مي شه و امتحان كمبريج KET كه بين الملليه گرفته مي شه ، بعد دوره PET تدريس مي شه و درنهايت امتحان بين المللي PET گرفته مي شه . شاگردهايي كه در سطح PET هستند خيلي انگليسي شون خوب مي شه و در سطح پيشرفته هستند . و من حدود يك ماه هست كه در كلاسهاشون شركت مي كنم تا روش تدريسش را ياد بگيرم. درآخر كلاس استاد يك شعر بهمون ياد داد كه چند بار تو كلاس خونديم و خيلي لذت بردم . مدل خوندنش مثل شعر هاي كليسا ست ومفهومش سراسر انرژي مثبت است.


The time to be happy is now
and the place to be happy is here
and the way to be happy
is to make others happy
and you’ll have a bit of heaven right here


۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

فرايند مهاجرت ما

سلام
مي خواستم يكبار ديگه پروسه مهاجرتمون را به روز كنم :
2 جولاي 2009-(11 تير 88) ارسال مدارك از تهران به سيدني
13 جولاي 2009-(22 تير 88 ) رسيدن مدارك به سيدني
8 سپتامبر 2009-(18 شهريور 88) تاريخ نامه سيدني كه حاوي فايل نامبر است
3 نوامبر 2009 - (12 آبان 88) تحويل مدارك به دفتر وكيل جهت ارسال به سوريه
18 نوامبر 2009 ـ (27 آبان 88 ) رسيدن مدارك به دمشق سوريه
8 دسامبر 2009 ـ (17 آذر 88 ) دريافت نامه فايل نامبر دوم
اينطور كه دوستان مهاجر در سايت apply abroad فرايند مهاجرتشون را نوشته اند حدود 7 تا 12 ماه بعد از ارسال مدارك به سوريه نامه مديكالشون رسيده . اين يعني كه تا الان سفارت كانادا هم به تعهداتش عمل كرده. اميدوارم وضع به همين منوال پيش بره و دوستاني كه جلوتر از ما اقدام كردند خبر دريافت مديكالشون را اعلام كنند.
يكي از دوستان در مورد وكيلمون پرسيده بود. ترجيح دادم بعد از دريافت مديكال نامش را معرفي كنم و اگر تا اون موقع ازش راضي بودم حسابي ازش تعريف كنم.
دريكي از پست هاي قبل نوشته بودم كه يكي ازدوستانم كه پرونده اش را بسته بود يك چك به مبلغ 1100 دلار كانادا از سفارت دريافت كرده(متعلق به بانك اودي دمشق) و نمي دونست چجوري بايد نقدش كند. با پرس و جو از ديگر دوستان متوجه شديم كه بانك سامان با كسر كارمزدي اين كار را انجام مي دهد و حدود يك ماه هم طول مي كشد. اين مطلب قابل توجه دوستاني است كه پرونده خود رابسته اند يا متاسفانه پرونده شان را بسته اند.
تو را چنان كه تويي هر نظر كجا بيند
به قدر دانش خود هر كسي كند ادراك

۱۳۸۸ آذر ۱۷, سه‌شنبه

فايل نامبر دوم ما آمد

سلام
به گمانم امروز روز خوبي باشد ، قطره هاي باران ديشب اين خبر را دادند...
از دفتر جناب وكيل تماس گرفتند و گفتند كه فايل نامبر دوم من رسيد. يه مرحله ديگه به جلو حركت كرديم. با فايل نامبر جديد سايت مهاجرت را چك كردم و تغيير وضعيت را مشاهده كردم . واژه جديد pending review كه چند روزي بود منتظرش بودم ، رويت شد. حالا از اين به بعد يا براي مصاحبه دعوت مي شويم كه خدا نكنه و يا نامه مديكال مون مي ياد كه خدا كنه زودتر بياد. در ضمن مشاور خان گفت كه سفارت در 12 ماهه آينده نتيجه را اعلام مي كند . پس شمارش معكوس آغاز مي شود. خدايا به اميد تو...
در خرابات مغان نور خدا مي بينم
اين عجب بين كه چه نوري زكجا مي بينم

۱۳۸۸ آذر ۸, یکشنبه

اعياد مبارك

عيد قربان بر همه مسلمانان مبارك باد . اميدوارم يك روز عيد قربان را به همراه خانواده ام در مكه جشن بگيرم. جمعه هم روز عرفه بود و من براي اولين بار دعاي عرفه را با معني خواندم و به نظرم خيلي جالب و آموزنده بود .در بخشي از دعا امام حسين (ع)، خدا را به خاطر نعمتهايي كه به انسان عطا كرده است شكر مي نمايد ، تك تك اعضاي بدن را نام مي برد و به خاطر نظمي كه آنها را كنار هم نشانده به حمد و ستايش پروردگار مي پردازد. نمي تونستم اين دعا را بخونم و بي تفاوت باشم . بايد شكر پروردگار را به نحوي به جاي آورم . هر چند مي دانم كه از دست وزبان كه برآيد ، كز عهده شكرش بدر آيد...
يك شنبه هفته ديگه هم عيد غدير خم است و من 2 تا مولودي دعوت شدم. ولي اگر خدا بخواهد برنامه سفر مشهد هم داريم و روز عيد به زيارت امام رضا (ع) مي رويم. بهترين فرصت براي بهتر شدن روحيه مون و تجديد قوا براي شروع تلاش بيشتر.

۱۳۸۸ آذر ۵, پنجشنبه

گذشت زمان

گذشت زمان برآن ها كه منتظر مي مانند بسيار كند،
برآنها كه مي هراسند بسيار تند،
برآنها كه زانوي غم در بغل مي گيرند بسيار طولاني ،
و برآنها كه به سرخوشي مي گذرانند بسيار كوتاه است.
اما، بر آنها كه عشق مي ورزند ، زمان را آغاز و پاياني نيست.
(ويليام شكسپير)

بسياري مردم شادي هاي كوچك را به اميد خوشبختي هاي بزرگ از دست مي دهند.

(پرل باك )


لحظات را گذرانديم كه به خوشبختي برسيم ، غافل از اينكه خوشبختي همان لحظات بودند كه گذشت.

(دكتر علي شريعتي)



۱۳۸۸ آذر ۲, دوشنبه

خداحافظي با خورشيد شب مهاجر

سلام
ديشب من و آقاي همسر رفته بوديم وبلاگ خورشيد و شب مهاجر براي گودباي پارتي شون . خيلي بهمون خوش گذشت و دوستان زيادي را ملاقات كرديم و غذاهاي خوشمزه اي هم خورديم.اميدواريم كه سفر خوبي داشته باشند و زندگي شيريني را همراه با موفقيت در كانادا شروع كنند.
اين سومين گودباي پارتي بود كه من شركت كردم . اول براي رودابه جان رفتم بعد هم براي ميترا جان و خانواده اش . اميدوارم بازم از اين مهموني ها بريم كه خيلي لذت بخش بود.
از فايل نامبر دوم ماهم خبري نيست . بعضي دوستان 2 تا 3 هفته بعد از ارسال مدارك فايل نامبر دوم را گرفتند ولي دفتر وكيل گفت ممكنه چند ماه طول بكشه. چند ماه؟؟؟
بهرحال زندگي ما طبق روالش داره مي گذره و خداروشكر راضي هستيم....
مي خواهيم لاتاري آمريكا هم شركت كنيم هنوز وقت نشده و مي دونم كه وقت كمه...
اميدوارم اين جمعه بتونيم اين كار را انجام بدهيم.

از جونيوان در كتابي نقل شده:

زندگي سرشار از شور است،
پاره اي از آن باش.
زندگي آميخته به تلاش است ،
با آن آغاز كن.
زندگي با اندوه همراه است،
دردي از آن بزداي.
زندگي با شادي همراه است،
احساسش كن،دريابش و تقسيم اش كن.

۱۳۸۸ آبان ۲۸, پنجشنبه

من معلم انگليسي مي شوم!!!؟

سلام
يادم مي ياد اولين كلاس زباني كه رفتم 10 سالم بود . در موسسه اي به نام شكوفه در شهرك اكباتان ، يادش بخير. از همون موقع عاشق يادگرفتن زبان بودم و اينو يه برتري و قدرت مي دونستم نسبت به همسن و سالام . خيلي از پدرم لغت ياد مي گرفتم . انگليسي اش خيلي خوب بود وبيشتر اوقات به اخبارانگليسي گوش مي داد و يادمه من هم با دقت گوش مي دادم و هيچي نمي فهميدم . آرزوم اين بود كه يه روز بفهمم مثلا بي بي سي چي داره مي گه . خب الان بعد از گذروندن كلاسهاي جورواجور تو آموزشگاه هاي كانون زبان ايران ، كيش ، سفير ، تهران آكسفورد و بدست آوردن يه نمره قابل قبول در امتحان آيلتس ، خيلي دلم مي خواد اعتماد بنفسم هم افزايش پيدا كنه . يعني بتونم همزمان انگليسي فكر كنم و روان صحبت كنم. فكر كنم اين حداقل مهارتيه كه براي زندگي در كانادا نيازدارم . درضمن با توجه به اينكه من هدفمم ادامه تحصيل هم هست اعتماد بنفس در صحبت كردن برام خيلي حياتيه.
خلاصه فكر كردم ببينم چي كار كنم كه هم ارتباطم با انگليسي حفظ بشه و هم به گفته پيامبر(ص) زكات علمم را داده باشم و آن را نشر كنم . به همين منظور از دختر خاله عزيزم خواستم كه من رو به موسسه اي كه مي شناخت براي تدريس زبان معرفي كنه . او هم من رو معرفي كرد و رفتم مصاحبه و پذيرفته شدم . مدير موسسه گفت چند ماه بصورت observer بايد در كلاسها شركت كنم و به طور همزمان هم كلاسهاي TTC را بگذرونم . تا بعد بتونم خودم كلاس داشته باشم . فكر مي كنم تجربه خوبي باشه . تا حالا 2 جلسه رفتم و نه معلم بودم و نه شاگرد . بعضي وقتها دوست داشتم تو بحث ها شركت كنم ولي فعلا فقط بايد نحوه تدريس معلم و برخوردش با بچه ها را ببينم و ياد بگيرم .
يادم مي ياد از روز اول كه رفتم مدرسه ، عاشق معلم كلاس اولم خانم مددي شدم ، دوست داشتم معلم بشم . بعد كه بزرگتر شدم در سن نوجواني عاشق كتاب و كتاب خوني بودم و از نوشتن لذت مي بردم . يه مدت داستان نوشتم و شعر گفتم . تو مسابقات منطقه 5 رتبه آوردم و يه قاب عكس كادو گرفتم . ولي انگار وقتي دبيرستاني شدم ذوقم با استرس كنكور كم رنگ شد و ذهنم فقط شد درس و يادم رفت كه روزي آرزوم بود كه نويسنده بشوم.
الان فقط افسوس اون روحيه خلاق براي نويسندگي و شاعري برام مونده . وقتي با همسرم تصميم گرفتيم يك وبلاگ داشته باشيم ، يه جرقه به گذشته ها زده شد. بهرحال من كه هنوز نويسنده كتاب نشدم ولي فعلا نويسنده وبلاگ شدم. شايد روزي به ياري خدا معلم هم بشوم ...


۱۳۸۸ آبان ۱۶, شنبه

تحويل مدارك به دفتر وكيل

سلام
بالاخره اين آماده سازي مدارك ما تموم شد و سه شنبه هفته پيش رفتيم دفتر وكيلمون مدارك را تحويل داديم و امضاهاي آخر را انجام داديم و خلاص.
البته ناگفته نمونه كه قسط دوم جناب وكيل را هم پرداخت كرديم تا ايشان با دقت بيشتري پرونده ما را بررسي نمايند . اميدوارم كه كارمون بي مشكل انجام بشه و هر چه زودتر قسط سوم كه قسط پاياني است را بعد از دريافت مديكال پرداخت كنيم.
از همه جالبتر مسافرت پرونده ماست كه قراره دور كره زمين بچرخه . آخه آقاي وكيل در حال حاضر تهران نيستند و در كانادا اقامت دارند . نماينده ايشان در تهران مدارك را از ما تحويل گرفت و گفت كه اول با پست تي ان تي مي فرستيم كانادا پيش آقاي وكيل ، تا ايشان هم مهر تاييد بزنند بعد با ياري خدا مي فرستنش دمشق. اينطوري پرونده ما زودتر ازما يه سر به كانادا مي زنه.

چو گفتمش كه دلم را نگاه دار چه گفت
ز دست بنده چه خيزد خدا نگه دارد

۱۳۸۸ آبان ۱۱, دوشنبه

بياييد مثل يك مداد باشيم


بزرگي توصيه كرد كه مثل يك مداد باشيم. زيرا:

1ـ مي توانيم كارهاي بزرگ كنيم ولي هرگز نبايد فراموش كنيم كه دستي وجود دارد كه هر حركت ما را هدايت مي كند. اسم اين دست خداست و او هميشه بايد ما را در مسير اراده اش حركت دهد.
2ـ بايد گاهي از آنچه مي نويسيم دست بكشيم و از مدادتراش استفاده كنيم. اين باعث مي شود مداد كمي رنج بكشد اما آخر كار ، نوكش تيزتر مي شود و اثري كه از خود باقي مي گذارد ظريف تر و باريك تر مي شود.
3ـ مداد هميشه اجازه مي دهد براي پاك كردن يك اشتباه از پاك كن استفاده كنيم. پس ما بايد خطاهايمان را اصلاح كنيم و خود را در مسير درست نگهداريم.
4ـ چوب يا شكل خارجي مداد مهم نيست بلكه زغال داخل چوب است كه اهميت دارد. پس هميشه مراقب درونمان باشيم.
5ـ مداد هميشه اثري از خود به جا مي گذارد. پس بدانيم هركاري كه در زندگي مان انجام مي دهيم ، ردي از ما به جا مي گذارد . پس سعي كنيم نسبت به كارهايمان ، هوشيار باشيم و بدانيم كه چه مي كنيم.

۱۳۸۸ آبان ۴, دوشنبه

شرايط روحي مهاجر

در يكي از كتابها خونده بودم كه مهاجران با شرايط روحي مختلفي روبرو مي شوند كه مي توان در 3 مرحله آن را توضيح داد كه تابعي از زمان است و با توجه به گذشت زمان تغيير مي كنه . اولين حالت احساس خوشحالي است كه بعلت تغيير محيط و جذابيت هاي محيط ايجاد مي شه. همه چيز جديد و جالب و هيجان انگيزه . مرحله دوم وقتي رخ مي ده كه جذابيت هاي اوليه كمرنگ مي شه و ترس و نگراني از عدم تطبيق با محيط مهاجر را ناراحت مي كنه . همچنين غم دوري از بستگان و دلتنگي شديد در اين زمان از هميشه بيشتر مي شه كه به اصطلاح مهاجر homesick مي شه . به نظر من اين مرحله با كمك دوستان و اقوامي كه در كنار مهاجر هستند مي تونه كوتاهتر بشه . اين زمان ممكنه چند ماه يا در بدترين حالت چند سال طول بكشه كه هر چه بيشتر طول بكشه احتمال افسردگي مهاجر و پشيماني از مهاجرت بيشتر مي شه. در نهايت مهاجر خوش اقبالي كه به مرحله سوم برسه ديگه رو غلتك افتاده يعني وقتي كه فرد يا تفكر مثبت خودش و كمك اطرافيان بتونه با مشكلات دست و پنجه نرم كنه و كم كم خودشو با محيط وفق بده و از زندگي و شرايط جديد لذت ببره . در اين زمان است كه موفقيتهايي بدست مياره و پيشرفت مي كنه و اين رشد پيشرفت اينقدر چشمگيره كه اصلا قابل مقايسه با زندگي اش در ايران نبوده. در اين كتاب نمودار مطلوبيت فرد را نسبت به زمان رسم كرده بود كه در ابتدا تابع صعودي و بعد نزولي و در نهايت صعودي بوده است.
در همين رابطه داشتم وبلاگ سفر ما به كانادا مي خوندم ديدم چه شعر قشنگي در وبلاگش گذاشته. خيلي شيرين و پر معني بود ولي به نظر من اين مهاجر كه آرزو كرده درمحنت سرا سوزانده شود هنوز در مرحله دوم ( عدم تطابق ) مونده . نظر شما چيه؟


بگذر از نی، من حکایت می کنم
وز جدائی ها شکایت می کنم
ناله های نی، از آن نی زن است
ناله های من، همه مال من است
شرحه شرحه سینه می خواهی اگر
من خودم دارم، مرو جای دگر
این منم که رشته هایم پنبه شد
جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد
چند ساعت، ساعتم افتاد عقب
پاک قاطی شد سحر با نیمه شب
یک شبه انگار بگرفتم مرض
صبح فردایش، زبانم شد عوض
آن سلام نازنینم شد “هِلو”
وآنچه گندم کاشتم، رویید جو
پای تا سر شد وجودم “فوت” و “هِد”
آب من “واتر” شد و نانم ” بـــِر ِد“
وایِ من! حتا پنیرم ” چیز ” شد
است و هستم ، ناگهانی ” ایز” شد
من که با آن لهجه و آن فارسی
آنچنان خو کرده بودم سال سی
من که بودم آن همه حاضر جواب
من که بودم نکته ها را فوتِ آب
من که با شیرین زبانی های خویش
کار خود در هر کجا بردم به پیش
آخر عمری، چو طفلی تازه سال
از سخن افتاده بودم لال لال
کـَم کَـمَک، گاهی ” هِلو” گاهی ” پــِلیز”
نطق کردم خرده خرده، ریز ریز
در گرامر همچنان سر در گمم
مثل شاگرد کلاس دومم
گاه ” گود مورنینگِ” من ، جای سلام
از سحر تا نیمه شب، دارد دوام
با در و همسایه هنگام سخن
لرزه می افتد به سر تا پای من
می کنم با یک دو تن اهل محل
گاهگاهی یک “هلو” رد و بدل
گر هوا خوبست یا اینکه بد است
گفتگو در باره اش صد در صد است
جز هوا، هر گفتگوئی نابجاست
این جماعت، حرفشان روی هواست
بگذر از نی، من حکایت می کنم
و ز جدائی ها شکایت می کنم
نی کجا این نکته ها آموخته
نی کجا داند نیستان سوخته
نی کجا از فتنه های غرب و شرق
داغ بر دل دارد و تیشه به فرق
بشنو از من، بهترین راوی منم
راست خواهی، هم نی و هم نی زنم
سوختند آن ها نیستان مرا
زیر و رو کردند ایران مرا
کاش می ماندم در آن محنت سرا
تا بسوزانند در آتش مرا
تا بسوزانندم و خاکسترم
درهم آمیزد به خاک کشورم
دیدی آخر هرچه رشتم پنبه شد
جمعه هایم ناگهان یکشنبه شد!!!

۱۳۸۸ مهر ۲۸, سه‌شنبه

نگاهي ديگر

امروز بازهم به تقويم روي ميز نگاه مي كنم 28 مهر ماه و روز تولد حضرت معصومه و روز دختران و روز تولد دخترداييم هم هست. پس تبريك و شاد باش مي گم.
فكر نكنيد خيلي بيكارم كه همش دارم به روزهاي تقويم نگاه مي كنم نه . اتفاقا درگيري فكري زيادي تو اين مدت برام پيش اومد . ترجيح مي دم چيزي ننويسم ولي سكوتم از رضايت نيست ، اصلا نيست.
يكي از همكارانم كتابي معرفي كرد به نام غرق در نور ، تجربه مشاهدات يك روح بعد از مرگ و دوباره بازگشت به بدن چون هنوز ماموريتش در اين دنيا به پايان نرسيده بود.
اين كتاب اصلا ترسناك نيست مشاهدات زني كه بعد از عمل جراحي خونريزي شديد مي كنه و روحش شايد به مدت چند ساعت از بدنش خارج مي شه در اين كتاب كوتاه به زبان ساده و جذاب نوشته شده و با اينكه نويسنده مسيحي است ولي تناقضي در گفته هايش با باورهاي مذهبي ما نديدم. او رفتن به جهان ديگر را شيرين و سرشار از شادي توصيف كرده بود. جايي كه خود ، قاضي اعمال خود هستيم با درك و بينش بسيار بالا كه توانايي دريافت معرفت الهي را خواهيم داشت.
متاسفانه در زندگي هميشه عروسي و شادي نيست بلكه غم و .... هم هست . انگار بايد تجربه كنيم تا بزرگ شويم ، پخته شويم و در راه كمال قدم برداريم.
در اين آشفته بازار كارهاي آماده سازي مدارك براي مهاجرت تقريبا تموم شده فقط تازه فهميدم كه بايد نامه اشتغال به كارم رو سربرگ انگليسي باشه يا اگر سربرگ نامه فارسي داريم بايد ترجمه بشه. حالا شانس من ، تونستم سر برگ انگليسي پيدا كنم و نامه ام را آماده كردم ولي هنوز نامه آقاي همسر مونده . اگه سربرگ انگليسي پيدا نشه مجبوريم دوباره نامه را فارسي بزنيم و بدهيم ترجمه. در ضمن عكس هم نگرفتيم . اي خدا يكم دل خوش به ما بده تا اين كارهاي آخر هم رديف بشه.

۱۳۸۸ مهر ۲۰, دوشنبه

روز بزرگداشت حضرت حافظ


امروز تقويم روي ميزم را نگاه كردم ديدم نوشته روز بزرگداشت حضرت حافظ. من هم بعد از فرستادن فاتحه ، نيت كردم و از حضرت حافظ خواستم مثل گذشته روحم را با غزل هاي شيرينش نوازش دهد.
اين هم فال من:

عيب رندان مكن اي زاهد پاكيزه سرشت كه گناه دگران بر تو نخواهند نوشت
من اگر نيكم وگربد تو برو خود را باش هركسي آن درود عاقبت كاركه كشت
همه كس طالب يارند چه هشيارچه مست همه جاخانه عشق است چه مسجد چه كنشت
سر تسليم من و خشت در ميكده ها مدعي گر نكند فهم سخن كو سر و خشت
نااميدم مكن از سابقه لطف ازل تو چه داني كه پس پرده كه خوب است وكه زشت
نه من از پرده تقوي بدر افتادم وبس پدرم نيز بهشت ابد از دست بهشت
حافظا روز اجل گر به كف آري جامي يكسر از كوي خرابات برندت به بهشت


(
كار شما مربوط به خود شماست ، از ايرادها و ناخشنوديهاي مردم و اطرافيان در مورد كاري كه شروع كرده اي ناراحت نشو و به تلاش خود ادامه بده )

اي حضرت حافظ عجب شيرين سخني ، ازت متشكرم، خدايا متشكرم ، متشكرم...



۱۳۸۸ مهر ۱۲, یکشنبه

GRE خواندن يا نخواندن؟ مسئله اين است...


در اين روزها در مورد امتحان GRE تحقيق مي كردم . دليلش هم اينه كه دانشگاه تورنتو براي فوق ليسانس رشته اقتصاد نمره GRE جنرال خواسته . اگر ما بخواهيم در شهر تورنتو زندگي كنيم تنها دو گزينه دانشگاه تورنتو و دانشگاه يورك را براي ادامه تحصيل دارم . حالا جاي شكرش باقيه كه دانشگاه يورك نمره GRE نخواسته !!
اينجور كه من متوجه شدم ، امتحان GRE واقعا دردسر بزرگيه . تا الان فكر مي كردم آيلتس آكادميك سخته ولي الان بعد از ديدن كتابهاي GRE فهميدم كه صد رحمت به همون آيلتس.
امتحان سه بخش دارد : بخش Analytical essay كه بايد در مورد دو موضوع انشاي تحليلي بنويسيم . ( كه به نظر من با انشاهايي كه براي آيلتس مي نوشتيم فرق داره ) . يك قسمت Quantitative داره كه رياضي راهنمايي و دبيرستان است . از همه سخت تر قسمت verbal است كه لغات خيلي سختي داره و هرچي نگاه كردم به نظرم آشنا نيامد و كلي نا اميد شدم . در وبلاگ تحصيلات دكترا در آمريكا-كانادا نوشته كه بچه هاي دبيرستان هاي آمريكا هم بايد اين امتحان را بدند و سختي كلمات و نا آشنا بودن آنها مثل لغات ادبيات شاهنامه و سعدي است. خواندن و حفظ كردن چند هزار لغت جديد به يك ذهن آرام + فضاي آرام مثل كتابخانه و از همه مهمتر وقت زياد نياز داره . من هم هيچ كدام را فعلا ندارم.
2 تا كتاب جديد و يك سي دي GRE هم آقاي همسر برام از انقلاب خريد كه اينقدر سنگين و خفن بود كه از ترس فقط يه ورقي زدم و گذاشتم تو كتابخانه منزل. به خيال روزي كه در نزديكترين كتابخانه به منزل آينده در تورنتو اين كتابها را مي برم و با فراغ بال روزي 6 يا 7 ساعت درس مي خونم. ( البته اين وضعيت در صورتي اتفاق مي افته كه خداي نكرده نتونم از دانشگاه يورك پذيرش بگيرم )
پروسه مهاجرت از يك طرف ، پروسه آماده كردن نيازمنديهاي دانشگاهها براي اپلاي هم كم كم شروع مي شه. خدا به همه مهاجران قوت بده...
راستي يك هفته است كه يك باشگاه يوگا پيدا كرده ام و ثبت نام كردم ، فعلا 2 روز در هفته دارم مي رم و بايد اعتراف كنم كه خيلي روحيه ام بهتر شده. وقتي استاد مي گه عضلات را رها كنيد و انرژي منفي بدن را بدهيد به زمين ، اينقدر سبك مي شم كه مي تونم پرواز كنم ، شاد شاد و رهاي رها ...


۱۳۸۸ مهر ۵, یکشنبه

توصيه به منتظران فايل نامبر

سلام
پست قبلي از طاقت داشتن نوشتم اين مطلب را در يك كتاب پيدا كرده بودم. ولي چرا الان بي طاقت شدم؟ خوب ما الان داريم مداركمون رو جمع آوري مي كنيم و براي ترجمه مي فرستيم. چيزي كه من را ناراحت كرده ريز نمرات همسرم است كه ما قبلا آماده نكرده بوديم و وقتي درخواست كرديم فهميديم كه حالا حالاها كار داره كه ما از شر اين كارهاي اداري خلاص شيم. مثل همه كارهاي اين دانشگاهها ، يك ماه طول مي دن تا ريزنمرات يك نفر كه چند سال پيش درسش تموم شده و دانشنامه اش هم در دستش است را آماده كنند. اي خدا وقتي همه اطلاعات در كامپيوتر است پس چرا اين كارساده اينقدر كاغذبازي داره.
به همه كساني كه منتظر فايل نامبر هستند، شديدا توصيه مي كنم كه مداركشون را آماده كنند كه وقتي فايل نامبر اومد مثل من دچار بي صبري نشند.به خودم مي گم حالا 2 هفته ديگه با 1 ماهه ديگه كه فرقي نداره مهم نمره آيلتس بود كه من دارم.دوستام هم به من دلگرمي مي دن ولي انگار يك روز هم يك روزه ، دلم مي خواد هر چه زودتر اين مدارك را بفرستم و خيالم راحت شه . البته حدس مي زنم براي راهي كه ما برداشتيم خيال راحت وجود نداره انگار هر معادله رو كه حل مي كني دومي بعد از مدتي رقص كنان پيداش مي شه .
خيلي دلم مي خواست دوباره مي رفتم كلاس يوگا ، آرامشي كه ذهن بعد از تمرينات يوگا بدست مي ياره واقعا خيلي شيرينه . يادم مياد حدود 2 سال پيش كلاس مي رفتم ازساعت 7 تا 8 صبح ، 2 روز در هفته ، بعد مي رفتم سركار. اونوقت اون روز خيلي شاد و ريلكس بودم و همكارام هم اين تغيير را در من احساس مي كردند.الان كه صبح ها نمي تونم برم ولي اگر كلاس بعدازظهر پيدا كنم حتما مي رم.

۱۳۸۸ مهر ۳, جمعه

طاقت

طاقت داشته باش
چيزي يا شخصي خاص سبب بد يباري نخواهد شد.
زيرا قدرت خدا ، يعني عظيم ترين نيروي كائنات حافظ منافع توست.
سرشار از وحدت باخدا باش.
تا پيرامونت در آرامش ، صلح وصفا باشد.
زيرا خداي مهربان از منافع تو تا ابد حمايت ميكند وامروز با بركات تازه اي دلت را شاد خواهد كرد.

۱۳۸۸ شهریور ۳۱, سه‌شنبه

كانادا پرونده ايرانيها را سريع تر بررسي مي كند

امروز چه خبر جالبي را يكي از دوستان وبلاگ نويس مسافر كوچولو گذاشته بود. اينقدر خوشحال شدم كه من هم مي خوام اين خبر را تو وبلاگم بگذارم.
سازمان مهاجرت به آفيسرهايش ابلاغ كرده كه پرونده هاي متقاضيان
اقامت موقت، ویزای تحصیلی و یا کاری ساکن در ایران را سريع تر بررسي كنند. علاوه بر دمشق ، آنكارا و ابوظبي هم به بررسي پرونده ايرانيان مي پردازند. بخصوص به افرادي كه خانواده نزديك در كانادا دارند توجه ويژه مي شود. دليل اين اقدام وضعيت داخل مي باشد.
اصل خبر از سايت اصلي مهاجرت گرفته شده مي تونيد ببينيد بعد باور كنيد كه بالاخره كانادا هم ما رو تحويل گرفت.
من كه تا الان به اين پروسه جديد خوشبين بودم حالا خوشبين تر هم شدم . خدايا به اميد تو.
درضمن هنوز جواب سوءپيشينه ما نيامده ، تا آخر هفته هم صبر مي كنيم بعد بايد حضوري پيگيري كنيم .
در اين مدت كه گذشت در مورد GRE تحقيق كردم البته هنوز كافي نيست .اين آزمون براي بعضي رشته ها در دانشگاه هاي كانادا و آمريكا لازمه . حالا از بين 4 دانشگاه كه من بررسي كردم 2 تاشون GRE مي خواد و 2 تاشون هم نمي خواد . خوب اگه بتونم GRE امتحان بدم شانسم 2 برابر مي شه ولي فكر نمي كنم كار راحتي باشه . فعلا دارم منابع امتحان و مواد امتحاني را بررسي ميكنم بعد تو يك پست نتيجه يافته هام رو مي گذارم. مي دونيد از 31 مرداد تا 31 شهريور استراحت كردم حالا كه ماه مهر، ماه مدرسه باز مي شه بايد دوباره دنبال يك هدف جديد و درس و مشق باشم . آخه پيامبر مي فرمايد : ز گهواره تا گور دانش بجوي

۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه

آماده كردن مدارك

امروز 5 شنبه آخر ماه رمضان است. تا چند روز ديگه هم عيد فطر مي رسه و حال و هواي شهر دوباره عوض مي شه. هواي پاييزي هم با باران و رعد و برق كم كم خودش رو جايگزين گرما مي كنه . ديشب بعد از مدتها صداي بلند رعد و برق ، ما رو كه داشتيم شام مي خورديم تكون داد.
تو اين هفته كه گذشت براي سوءپيشينه اقدام كرديم كه جوابش هنوز نيامده و چون نتيجه را هم بايد ترجمه كرد ، صبر كرديم همه مدارك را باهم بفرستيم براي ترجمه . دفتر وكيل گفته مهر دادگستري هم بايد داشته باشه . درضمن از خاله جونم كه ساكن تورنتو است درخواست كردم مدارك لازم را برام پست كنه . چون ترجمه شناسنامه اش لازمه و تاريخش هم نبايد خيلي قديمي باشه. كار ديگه اي كه كرديم اين بود كه حساب هاي بانكي مون را جابجا كرديم تا به مبلغي كه لازم داشتيم برسيم. به قول پدرم از پس خونه كه قبلا براي روز مبادا ذخيره كرده بوديم كمك گرفتيم. توصيه ديگر جناب وكيل اينه كه مبلغ 13 ميليون تومان حداقل 3 هفته تو حسابمون باشه تا خداي نكرده سفارت شك نكنه كه ما صاحب اين پول نيستيم و مثلا چند روزه آن را قرض كرديم.
خبر ديگه اينكه يكي از دوستام كه پرونده اش را بسته بود يك چك از بانك اودي دمشق براش صادر شده به مبلغ 1100 دلار كانادا. اينجوري به نظر خودشون پول را ريفاند كردند. ولي آخه اين چك تو هيچ جاي ايران نقد نمي شه دوستم بايد بره سوريه خودش چك را نقد كنه . وكيل هم داشته ولي او هم كمكي نمي تونه بكنه . آخه يكي نيست به اين سفارت كانادا بگه تو كه چك فرستادي خوب پول نقد مي فرستادي . اينجوري مي خواستي بگي كسي كه پرونده اش را مي بنده بايد دنبال پولش تا دمشق بره. فكر مي كنم دوستم مجبوره با شوهرش بره سوريه يعني يك ميليون خرج كنه كه يك ميليون بدست بياره البته يك زيارت هم مي كنه و يك كشور ديگه را سياحت مي كنه ...

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

مدارك مورد نياز براي مهاجرت

سلام
برخي دوستان ليست مدارك مورد نياز براي متقاضيان مهاجرت به كانادا از طريق گروه متخصصين را خواسته بودند. ليستي كه دفتر وكيل ما بهمون داده را براتون مي گذارم.

1 -فرمها ي تكميل شده اوليه با امضا و ذكر تاريخ
2 -گواهي عدم سوء پيشينه براي متقاضيان 18 سال به بالا
3 -ترجمه كارت پايان خدمت يا معافي
4 -ترجمه شناسنامه براي همه اعضاي خانواده
5 -اصل مدرك آيلتس
6 -ترجمه رسمي مدارك تحصيلي بعد از ديپلم ( همراه با ريز نمرات براي متقاضي اصلي و همسر)
7 -ترجمه سند ازدواج يا طلاق
8 -گواهي اشتغال به كار براي متقاضي اصلي و همسر
9 -در صورت دارا بودن بستگان در كانادا : اثبات خويشاوندي با ترجمه شناسنامه و وضعيت اقامت در كانادا با ارائه كپي كارت اقامت و ارائه چك حقوقي يا قبوض آب و برق و تلفن و يا برگه ماليات سال گذشته
10- ارائه مدارك مبتني بر اثبات دارايي قابل انتقال شما به كانادا : پرينت حساب بانكي فرد متقاضي در طي 6 ماه اخير و موجودي كه براي 1 نفر 10833 دلار و 2 نفر 13198 دلار و 3 نفر 16580 دلار و4 نفر 20130 دلار و ....
11 - 4 قطعه عكس جديد تمام رخ با پس زمينه ساده و سفيد در سايز 3.5 در 4.5 براي همه اعضاي خانواده
12 – پاسپورت كه بايد كپي برابر اصل شود براي همه اعضاي خانواده

چند تجربه :
* براي سوء پيشينه به پليس +10 مراجعه كنيد . مدارك : معرفي نامه ، يك قطعه عكس ، اصل شناسنامه ، كارت ملي و فيش بانك ملي به مبلغ 1000 تومان و درنهايت 3200 تومان هم نقدي مي گيرند.
يادش بخير سال 82 كه براي استخدام در شركت ، انگشت نگاري كردم تمام دستام سياه و جوهري شد بعد مجبور بوديم بيايم بيرون از ساختمان با آب و ريكا بشوريم . فكر كنم تو خيابان زنجان بود.اما الان به لطف تكنولوژي جديد خيلي سريع با اسكن و كامپيوتر اثر انگشت را ثبت كردند و گفتند تا 10 روز ديگه هم پست مي شه .
* براي اثبات تمكن مالي از هر حساب بانكي خصوصي و دولتي مي شه پرينت گردش حساب گرفت. اگر حسابها هم بصورت سپرده بلند مدت باشه لازم نيست به كوتاه مدت تبديلش كرد يا حسابها را يكي كرد . بانك پاسارگاد ادعا كرد كه مي تونه مجموعا تاييد كنه كه صاحب حسابها چقدر پول دارد.

در ضمن يكي از دوستانم مسافر كوچولو در وبلاگش، مدارك لازم را نوشته كه مي تونيد بهش سر بزنيد.

۱۳۸۸ شهریور ۱۸, چهارشنبه

فایل نامبر ما

بالاخره این نامه سیدنی هم آمد و خیال من و همسر عزیز راحت شد، خدایا شکرت .
بعد از نتیجه آیلتس این دومین خبر خوشایند این روزهای ماست ، امیدوارم همه کسانی که منتظر خبرهای خوب هستند زودتر به خواستشون برسند. به این ترتیب ما یک گام دیگر در فرآیند مهاجرت به جلو حرکت کردیم، فردا هم باید بریم دفتر جناب وکیل تا ببینیم برای قدمهای بعدی چه باید بکنیم ( اگرچه خانم همسر از الان تقریبا همه رو از طریق تحقیقات پردامنه اینترنتی بدست آورده )
* فرايند مهاجرت :ارسال مدارك در 2 جولاي ، رسيدن به سيدني در 9 جولاي ، دريافت فايل نامبر از سيدني در 9 سپتامبر توسط ايميل يعني دقيقا 2 ماه بعد

پائولو كوئيلو نويسنده محبوب من

امروز حالم خيلي بهتر شده . خدا روشكر. انگار بعد از نتيجه آيلتس فشار عصبي كه روم بود از بين رفت و من دوباره طعم آرامش را چشيدم . واقعا اين كه مي گن ريشه بيشتر بيماريهاي جسمي ناشي از ناراحتيهاي عصبي و روحيه به نظرم درسته . خدايا در اين شبهاي عزيز قدر دعا مي كنم به ما روح آرام و جسم سالم اعطا فرما . الهي آمين
چند روز بود كه مي خواستم در مورد پائولو كوئيلو بنويسم . اين نويسنده برزيلي كه در دنيا شناخته شده است و من عاشق كتابهايش هستم.
به نقل از سايت رسمي پائولو کوئلیو : کتاب هایش از پر فروش ترین کتاب های بیست سال گذشته در تمام جهان بوده است و او، یکی از پرخواننده ‌ترین ‌، و تاثیرگذارترین ‌نویسندگان امروز است‌.
روز چهارشنبه 15 اکتبر سال 2008، پائولو کوئلیو دیپلم رکورد جهانی گینس را به عنوان نویسنده ی زنده ای که یک اثر او به بیشترین تعداد زبان ها منتشر شده است، دریافت کرد.
زيرا كتاب کیمیاگر پائولو کوئلیو تا کنون به 67 زبان و در 160 کشور منتشر شده است.
اين كتاب رو اولين بار خاله ام به من پيشنهاد كرد و واقعا روم خيلي تاثير گذاشت . بعد از اون كتابهاي ديگه اش رو هم خريدم : كوه پنجم ، بريدا ، شيطان و دوشيزه پريم ، مكتوب و ...
فكر كنم نزديك 17-18 جلد از كتاب هايش رو خريدم و خوندم واقعا محشره . به همه علي الخصوص كساني كه به دنبال آرزوها و روياهاشون تصميم به مهاجرت گرفتند توصيه مي كنم اول كتاب كيمياگر را بخونيد اگر با نويسنده هم عقيده بوديد بعد بقيه كتابها را...
در كتاب كيمياگر ، چوپاني به دنبال تحقق روياهايش و رسيدن به افسانه شخصي دست به ماجراجويي مي زند و بعد ... اين كتاب در پشت داستان رمان به عرفان و معرفت شناسي و داشتن اميد براي رسيدن به اهداف با ظرافت خاصي اشاره مي كند.
الان كه مي خوام به خودم استراحت بدم كتاب ساحره پورتوبلو را خريدم كه محصول سال 2006 پائولو كوئيلو است .
در ضمن اين متن را امروز از سايتش دانلود كردم به اسم خداوندگار شجاعان كه براتون مي گذارم:

اگر راه پیش رویت،
راه رویاهایت است،
به آن متعهد باش

به این بهانه راه خروج را باز مگذار:
هنوز وقت رفتن به دنبال رویایم نیست.
این جمله،
که بسیار به کار می رود،
بذر شکست را در خود دارد
راهت را پی گیر
حتا اگر گام هایت
نا استوار است.

حتا اگر می دانی
وضع کنونی ات
بهتر است
اگر امکانات خود را
هم اکنون بپذیری،
به یقین در آینده بهتر خواهی بود.
اما اگر اسیر مرزهایت شوی،
هرگز از آن ها رها نخواهی شد.
با شهامت به راهت قدم بگذار،
از انتقاد دیگران نترس،
و از همه مهم تر، نگذار منتقد درون خودت، فلجت کند.

در شب های بی خوابی و بی قراری،
خدا با توست،
با عشقش،
و اشک های پنهانش

خدا، خداوندگار شجاعان است

۱۳۸۸ شهریور ۱۶, دوشنبه

نتیجه آیلتس آمد...

سلام
بالاخره آیلتس ما هم آمد ... این خبر خوب رو آقای همسر داد و هنوز من هیجان زده هستم و دستام می لرزه....
لیسنینگ : 7
ریدینگ: 7.5
رایتینگ: 7
اسپیکینگ : 7
اورال : 7

آخیش راحت شدم . خیلی بیشتر از اونچه برای مهاجرت به کانادا نیاز داشتم آوردم ......
حالا اینجا از استادم آقای سجاد قاسمی تشکر می کنم که در 10 جلسه خصوصی به من کمک بزرگی کردند و من رو در جمع بندی مطالب که در طی سال گذشته آموخته بودم یاری کردند .ایشان نکات مهمی به من یاد دادند و اعتماد به نفسم را تقویت کردند.
من با ایشون ازطریق سایت مایگرنت هلپ آشنا شدم و در جلسه اول متوجه شدم ایشون دارای دانشی هستند که می توانند نقاط ضعفم را به من متذکر شوند . کاری که آموزشگاه های زبان مثل شکوه پارس و تهران آکسفورد که من دوره آیلتس را اونجا گذروندم نتونستند برام انجام بدن.
شماره تماس ایشان 09133113335 و محل تشکیل کلاسها غرب تهران بلوار مرزداران .... است. به نظرم اگر با آزمون آیلتس آشنا باشید دریک جلسه متوجه مفید بودن کلاسها می شوید.
این هم از دین ما به دنیای مجازی و تشکر از دوستانی که در سایت مایگرنت هلپ ایشون را به من معرفی کردند.

فکر کنم بعد از بهبودی کامل یک خیز اساسی برای شکستن غول آیلتس آکادمیک برمی دارم . خدایا متشکرم...




۱۳۸۸ شهریور ۱۴, شنبه

سلام انتظار..

توي اين روزها كه گذشت منتظر نتيجه آيلتس بودم كه بعد از گذشت 15 روز هنوز نيامده . گفتم صبر كنم يك خبر جديد داشته باشم تا بنويسم كه هرچي منتظر شدم خبري نيست . توي سايت ايران آيلتس زده كه نتيجه بعد از 13 يا 14 روز مي ياد ... حالا كه شده 15 روز .
ديگه اينكه حدود 2 ماهه منتظر فايل نامبر هم هستم دوباره با دفتر وكيل تماس گرفتم فرمودند به محض اينكه نامه برامون بياد خبرتون مي كنيم. اين هم از اين كه بايد فقط منتظر باشيم.
از همه بدتر اين كه سرماخوردگي ام هنوز خوب نشده ، 2 بار دكتر رفتم و كلي دارو مصرف كردم ولي امروز كه حالم خيلي بده. با اين حالم اومدم سر كار و نمي تونم هيچ كار مفيدي انجام بدم.
انتظار براي بازگشت سلامتي هم به بقيه انتظارهام اضافه شد.....

۱۳۸۸ شهریور ۴, چهارشنبه

ليست مشاغل مورد نياز فدرال



درخواست متقاضيان مهاجرت كه بعد از 27 فوريه سال 2008 تشكيل پرونده دادند ، تنها در صورتي بررسي مي شود كه در 10 سال گذشته حداقل يك سال سابقه كار در يكي از تخصص هاي زير داشته باشند:
· مدیران امور مالی و بخشهای امور مالی
· مدیران بخشهای مربوط به امور کامپیوترو اطلاعاتی
· مدیران بخشهای درمانی و کلینیکهای مرتبط به پزشکی و شاخه های مرتبط مانند داروسازی- پزشکی- دندانپزشکی و روانپزشکی و شاخه های آزمایشگاهی
· مدیران رستوران و سرویسهای مربوط به موادغذایی مانند مدیریت کافی شاپ- تالار و رستوران
· مدیران امور هتلداری و رفاهی و مدیران متلها وپانسیون و مدیران قسمت پذیرش هتلها و متلها
· مدیران امور ساختمان سازی و ساخت و ساز
· حسابداری و آماردارها و ممیزین حسابداری
· زمین شناس وژئوفیزیک و ژئوشیمی
· مهندسین معدن و مرتبط
· مهندسین زمین شناسی
· مهندسی نفت
· پزشکان متخصص
· پزشکان عمومی
· متخصصین گفتار درمانی و شنوایی
· متخصصین کار درمانی
· فیزیوتراپها
· سر پرستارها
· پرستارها
· متخصصین اشعه درمانی- رادیولوژی
· پرستارها
· پروفسور دانشگاهی و استادان
· استادان کالج و رشته های فنی
· سر آشپز
· آشپز
· مقاطعه کاران سوپروایزرهای لوله کشی و مرتبط
· مقاطعه کارهای مربوط به امور نجاری
· مقاطعه کاران کارهای عمرانی ماشین آلات سنگین
· برقکار
· متخصصین برق صنعتی
· لوله کشها
· متخصصین نصب لوله- شیر آلات
· جوشکار و اپراتور ماشینهای جوشکاری
· مکانیک ماشین آلات سنگین
· اپراتور جرثقیل
· حفار و رشته های مرتبط
· سوپروایزر معدن و کان های سنگی
· سوپروایزر حفاری گاز و نفت
· سوپروایزر پردازش پتروشیمی- گاز و مواد شیمیایی


بنابر ادعاي وكيل ما اين عنوان هاي شغلي فقط با رشته دانشگاهي مرتبط قابل پذيرش هستند . ولي يكي از دوستانم كه پيش يكي از وكيل هاي معروف براي مشاوره رفته بود گفت: اين آقاي وكيل ادعا مي كنه كه تاكيد كانادا فقط بر سابقه كار است تا رشته مرتبط . مثلا يك نفر با ليسانس رياضي كه 6 سال سابقه كار حسابداري دارد هم مي تواند اقدام كند. نمي دونم چقدرمي شود بهش اطمينان كرد.

بهرحال اين قانون جديد هنوز سئوالهاي بي پاسخ زياد دارد. مثلا فايل نامبر من و چند تا از دوستان بيشتر از 1.5 ماهه كه نيومده و دليلش متقاضي زياد يا كند كار كردن پرسنل سفارت باشد من نمي دونم و از هركسي كه سئوال مي كني يك نظري دارد . بهرحال اميدوارم كه اطلاعات بيشتري از روش جديد بدست بيارم . حتي شنيدم كه ديگر در اين روش نيازي به مصاحبه نيست ولي خودم مطمئن نيستم . اگر فرايند مصاحبه حذف شود ، واقعا در وقت و هزينه ما صرفه جويي بزرگي مي شود...

نعمت سلامتي

مي خوام در مورد يه موضوع تكراري ولي خيلي مهم بنويسم . اون هم نعمت سلامتي است كه براي خودم بارها ثابت شده وقتي يادش مي افتيم كه اونو از دست داديم. اگه سلامتي نباشه و خداي نكرده درد و ناراحتي آدم را خسته و كلافه كنه ، ديگه چه فرقي مي كنه كه تهران باشيم يا تورنتو و يا روي كره ماه . تنها آرزومون اينه كه خوب بشيم . اين حرفها براي اينه كه من هم دارم قدر سلامتي را در اين روزها بهتر مي فهمم. آخه در اين روزهاي گرم ، سرماخوردم و گلوم خيلي درد مي كنه . با امروز 6 روزه كه مريضم و آقاي دكتر هم با كلي دارو من رو رها كرده به امان خدا. باور كنيد خيلي سخته كه در اين گرما كه همه جا كولر روشنه و نوشيدني خنك مي چسبه ، مجبور باشي چاي و شير داغ بخوري. تازه ازهمه بدتر وقتيه كه سرفه ام بند نياد ، اونوقت آرزو ميكنم اي كاش هيچ وقت ، هيچ كس تو دنيا مريض نمي شد و درد و ناراحتي براي آدمها وجود نداشت.
خلاصه هدفم از اين پست فقط بازهم ياد آوري نعمت سلامتيه . هر كس اين وبلاگ را مي خونه براي سلامت خودش شكرگزار باشه و براي سلامتي همه مريضا دعا كنه . الهي امين

چند سايت مفيد براي آيلتس

من وقتي براي آيلتس درس مي خوندم از يه تعداد سايت اينترنتي كمك گرفتم كه اين سايتها هم خودشون مفيد هستند ، هم لينكهايي كه گذاشتند به سايتهاي خوبي ما رو هدايت مي كند.2 تا سايت اولي به زبان فارسي و بقيه به زبان انگليسي هستند. در اين سايتها انواع و اقسام نمونه سئوالها از 4 مهارت گذاشته شده كه من حوصله ام نگرفت همش را بخونم . همچنين نحوه امتياز دهي آيلتس بر حسب جوابهاي درست مي تونه كمك بزرگي براي تازه كارها باشه. آخرين سايت هم يك نمونه آيلتس آزمايشي آن لاين است كه با سرعت اينترنت خوب ، ميشه ازش استفاده كرد.

۱۳۸۸ شهریور ۲, دوشنبه

تانكوشي در نخواهي يافت،
واگر به تمامي نكوشي ،
نكوشيده اي.
آزموده تر تيرت را به سوي هدف روانه مي كني،
هر آنچه در توان داري به كار مي گيري،
و اگر با تمام وجود كوشيدي و باز،
ناكام ماندي،
زنهار كه شكست نخورده اي
زيرا....
از رسيدن است كه مي بالي،
از كوشيدن است كه مي آموزي،
و از رفتن است كه پيروز باز مي گردي
اگه بدونيد چقدر آرامش دارم . خيلي آروم و بي دغدغه وقتي از سر كار بر مي گردم خونه فقط به افطاري درست كردن براي آقاي همسر مشغول مي شم . ديگه مجبور نيستم كتاب دستم بگيرم هي بخونم و بخونم. سريالهاي ماه رمضان رو مي بينم و دارم استراحت مي كنم. كاش يك سريال طنز هم پخش مي كردند كه يه كم مي خنديدم.

۱۳۸۸ شهریور ۱, یکشنبه

تجربه آيلتس من

من براي امتحان اسپيكينگ خيلي هول شدم به حدي كه دستم مي لرزيد و خيلي تند تند حرف زدم انگار دنبالم كرده بودند البته مصاحبه گر هم خيلي تند با لهجه بريتيش حرف مي زد. خيلي جدي بود و به زور ، هر از گاهي يك لبخند مي زد. من شنيده بودم مصاحبه كننده ها برخورد گرم و دوستانه اي دارند ولي شانس ما اين خانم جوان و مغرور با خودش هم قهر بود. در عرض 15 دقيقه مثل فرفره يك سري جمله تحويلش دادم كه الان يادم نمي ياد چه گرامري به كار بردم و آيا درست بوده يا نه. آخر سر هم وقتي گفت كه مصاحبه تموم شده باورم نشد و نمي دونستم چي كار بايد بكنم. خنده دار ترين قسمت موقعي بود كه به جاي اينكه پاسپورت و كارت ملي ام رو بردارم وبرم ، مداد و كاغذ روي ميز را برداشتم. خدا را شكر كه مصاحبه تموم شده بود و خانم مصاحبه كننده با خنده پاسپورت و دستم داد و گفت اين كاغذ و مداد مال اينجاست. خلاصه نمي دونم هول شدنم كه كاملا غيرارادي بود چقدر روي نمره ام تاثير مي گذارد . اميدوارم حالا كه خانم خوش اخلاقي نبود حداقل خوب نمره بده.
در آزمون كتبي كه ديروز بود خيلي بهتر عمل كردم . من بودم و مداد و كاغذ ، وسايلي كه ماههاست بهشون عادت دارم . وضعيت سالن خيلي خوب و خنك بود و پرسنل و مراقب ها اكثرا انگليسي و استراليايي بودند و يك كلمه فارسي در توضيحاتشون نمي دادند. وقتي هم مي گفتند وقت تمومه بايد مداد و مي گذاشتيم روي ميز. فكر كنم چند نفر را از آزمون بيرون كردند چون دوربينهاشون تقلبشون رو نشون داده بود. من كه خيلي ترسيده بودم قبل از اينكه وقت تموم بشه مداد رو مي گذاشتم رو ميز. خوشبختانه اصلا وقت كم نياوردم . فكر كنم شركت در آيلتس آزمايشي توي تنظيم وقت خيلي كمكم كرد.امتحان 9:30 شروع شد و يك تمام شد ، اخراج اون چند نفر يكم وقت جلسه رو گرفت و تا حدي همه رو عصبي كرد . خانم سوپروايزر پشت بلند گو اعلام مي كرد ما با قوانين انگلستان از شما آزمون آيلتس مي گيريم و شما بايد به قوانين ما احترام بگذاريد. امتحان با تعداد حدودا 800 نفر با كيفيت خوبي برگزار شد و صداي بلند گو ها عالي بود. از شانس من يك بلندگو بالاي سر من بود و ديگر چه عذري براي نشنيدن وجود دارد؟

در حاشيه امتحان مي تونم بگم احساسات ميهن پرستانه ام جريحه دار شده بود چون حدود 800 نفر آقا و خانم جوان و تحصيلكرده همه متقاضي مهاجرت به كانادا و استراليا و ... دارند تلاش شديد مي كنند كه در اين امتحان موفق بشوند كه از كشور بروند........

۱۳۸۸ مرداد ۳۱, شنبه

روز آزمون

بالاخره روز آزمون خانم همسر رسید، دیروز با هم رفتیم برج نادر و speaking امتحان داد میگه یه کم هول شده ولی ظاهرا همه سوالها رو کامل جواب داده ، از امتحان امروز هم که تعریف میکنه که خوب بوده البته انگار reading کمی مشکل بوده ولی خب ما به خانم همسر خیلی امیدواریم چون اینقدر بهش قوت قلب داده بودیم که چیزی برای خودمون نمونده.
امیدوارم نتیجه همه زحماتش رو بگیره ، ما که حسابی دعا دعا کردیم

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

فردا امتحان آيلتس


من فردا جمعه ظهر امتحان speaking دارم در برج نادر ميرداماد و امتحان اصلي شنبه 31 مرداد ساعت 9 صبح در باشگاه دانشجويان خيابان 16 آذر مي باشد. اين امتحان توسط دانشگاه چابهار و سازمان سنجش برگزار مي شود.
امتحان آيلتس به دو صورت جنرال و آكادميك برگزار مي شه كه فرقشون در ريدينگ و رايتيگ است. براي افراد مهاجر آيلتس جنرال و براي دانشجويان كه مي خواهند ويزاي تحصيلي بگيرند آيلتس آكادميك لازم است.
در ريدينگ جنرال متن ها به ظاهر ساده و آسان است ولي خيلي تريكي و دقت زياد مي خواهد چون حتي زيرنويس و تصاوير هم مي تونند جواب باشند . اما ريدينگ آكادميك از اول تكيلف تو مشخص مي كند ، اگر دامنه لغت و اصطلاحات زبانت در سطح خوبي نباشه جواب دادن خيلي مشكل مي شه.
بهرحال من يه كم از ريدينگ جنرال مي ترسم . بايد تمركز و دقت بالا داشته باشم كه حداقل نمره 6.5 بگيرم. اين يعني بايد از 40 تا سئوال 32 جواب درست بدم. خدايا كمكم كن....
بايد اعتراف كنم كه از امروز اضطراب دارم و آقاي همسر عزيز و دوستان خوبم تلاش مي كنند به من آرامش بدهند. شنبه بايد مرخصي بگيرم و سر كار نرم . وقتي به آقاي رئيس گفتم شنبه كار دارم و نمي تونم بيام ، گفت : كارت خيره ؟ جواب دادم بله خيلي خيره ( يعني خيلي مهم و سرنوشت سازه). اونوقت خيالش راحت شد و به من مرخصي داد.

۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

به ‬آرامي آغاز به مردن مي كني اگر....

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر سفر نكنی،اگر كتابی نخوانی،اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نكنی.

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.

به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی
اگر برده عادات خود شوی،اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر از شور و حرارت،از احساسات سركش،و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،دوری كنی . .. .،

تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی ،اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی،اگر به خودت اجازه ندهیكه حداقل يك بار در تمام زندگيت ورای مصلحت‌انديشی بروی .
امروز زندگی را آغاز كن ! امروز مخاطره كن ! امروز كاری كن!

( شعر از پابلو نرودا ، ترجمه احمد شاملو)

اين شعر خيلي روم تاثير گذاشته .ازش پرينت گرفتم زدم توي اتاقم كه هميشه جلوي چشمم باشه در ضمن يك فايل پاورپوينت هم درست كردم با تصاوير زيبا با متن اين شعر و براي دوستام فرستادم .مي خوام اگه بشه يه كم از محافظه كاري در بيام و بيشتر ريسك كنم. مهاجرت به كانادا بزرگترين ريسك زندگي منه كه تازه قدم هاي اوليه شو برداشتم .اميدوارم وقتي پير شدم و به عقب نگاه كردم بگم اين تصميم درستي بود.

۱۳۸۸ مرداد ۲۵, یکشنبه

معرفي يك سايت خوب

من براي ثبت نام آيلتس خيلي نگران بودم ولي يك سايت خوب كه خيلي كمكم كرد www.migranthelp.com بود كه بصورت يك فروم افراد تجربه ها ونظرات مختلف در زمينه هاي مهاجرت نوشته اند. البته هدف سايت بيشتر كمك به مهاجران استرالياست و اطلاعات خوبي هم در زمينه روشهاي مهاجرت و وكيل و هزينه ها و ... مي دهد ولي بخش مفيدش براي من قسمت آيلتس بود كه تجربه افراد در زمينه ثبت نام آزمون در سنجش و يا تهران آيلتس حتي ثبت نام در كشورهاي ديگر را ثبت كرده است. حتي در يك قسمت ، كاربران در مورد آموزشگاههاي زبان و استاد خصوصي خودشون اطلاعات مي گذارند. جالبه كه بدونيد من بعد از اينكه كلاس آيلتس را در يك آموزشگاه رفتم ، احساس كردم هنوز نقاط ضعفي دارم كه بهتراست از يك استاد به صورت خصوصي كمك بگيرم و در نهايت به نظرات اين سايت اعتماد كردم و با يكي از استادهايي كه افراد معرفي كرده بودند كلاس گرفتم. برايند خودم از مجموع كلاسها مثبت بوده و اميدوارم نتايج هم مثبت باشه . حالا وقتيكه نتيجه را گرفتم استادم را معرفي مي كنم.

۱۳۸۸ مرداد ۲۴, شنبه

مهاجرت ما طبق قانون جديد

ما چند سالي به مهاجرت كردن فكر كرديم بعد هم بالاخره تصميم مون را عملي كرديم و با كمك يك آقاي وكيل طبق قانون جديد يك فايل باز كرديم . من با رشته حسابداري اقدام كردم و بايد مدرك آيلتس ارائه كنم .البته با اين كه يك ماه از ارسال مدارك اوليه مي گذرد ولي هنوز فايل نامبر من نيامده و ما همچنان منتظريم. براي امتحان آيلتس هم خيلي وقته كه دارم زبان مي خونم و معلم خصوصي به مدت 10 جلسه گرفتم . امتحانم هفته ديگه است 31 مرداد .

خيلي اضطراب ندارم فقط نگران گرماي زياد روز امتحان هستم.اميدوارم هركسي زحمت كشيده و درس خونده نتيجه اش را ببيند.الهي آمين. اين طوري براي خودم هم دعا كردم چون خودم هم واقعا درس خوندم.برايم دعا كنيد....

۱۳۸۸ مرداد ۲۱, چهارشنبه

اولین پست وبلاگ ما

برای شـروع این راه ، به خـدا بـیاندیش که بهـتـرین راهنمـاست و امن ترین پنــاهگـاه . . .
یادش آرامش خاطر است و مهر و بخشش بی دریغش تو را در پناه خواهد گرفت .
بگذار خدا با مصلحتش اوضاع را آرامش ببخشد



من و آقای همسر تصمیم گرفتیم که خاطراتمون را در راه مهاجرت به کانادا بنویسیم. ما در این راه از اطلاعات وبلاگ های مهاجرتی خیلی کمک گرفته ایم و امیدرواریم که این وبلاگ هم برای دیگران مفید باشد.