۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه

پروردگارا...

سلام

امشب 20 رمضان شب قدر وشب شهادت امام علي (ع) است .


خداوند در سوره قدر فرموده است :


ما اين قران عظيم الشان را در شب قدر نازل كرديم. و چه چيز تو را به عظمت اين شب قدر آگاه تواند كرد. شب قدر از نظر مقام و مرتبه از هزاران ماه برتر و بالاتر است. در اين شب فرشتگان و روح ( يعني جبرئيل) به اذن خدا از هر فرمان نازل مي گردند. اين شب رحمت و سلامت و تهنيت است تا صبحگاه.

هركسي يه حسي نسبت به اين شبها داره كه خاصه و نمي شه وصفش كرد . براي ما كه دنيامون پر از اضطراب و سراسر نياز هستيم اين شبها موقع خوبي براي خلوت كردن و دعا كردن با خداست .

اى سازنده هر ساخته اى
آفریننده هر آفریده اى
روزى ده هر روزى خور
اى مالک هر مملوک
اى غمزداى هر غمزده اى
دلگشاى هر اندوهگین
اى رحمت بخش هر رحمت خواه
اى یاور هر هر بى یاور
اى عیب پوش هر معیوب
اى پناه هر آواره

اي خداي من از تو درخواست مي كنم كه
به حق كتابت قرآن و به حق آنچه در آن است ،
ما را از بديها و گناهان دور نگاه داري و
از خطاهايمان بگذري و
خير و خوبي و نيكي را در مسير زندگي مان قرار دهي.


۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه

ديروز تولدم بود

سلام
ديروز تولدم بود . خيلي دوست داشتم يه مهموني كوچك مي گرفتم ولي چون پدرو مادرهامون نبودند نشد . دوستام بهم پيامك دادند . گرفتاري ها موجب مي شه كه حتي بهم زنگ نزنند و به پيام تبريك اكتفا كنند .باز جاي شكرش باقيه كه تاريخ تولدم هنوز يادشونه . اگه يه كادوي خوب كه خيلي دوستش دارم از آقاي همسر نمي گرفتم حسابي غصه مي خوردم .  به اميد يه مهموني در هفته آينده كيك نگرفتم . ولي انگار مزه نداره تا شمع تولدم را فوت نكنم و چند تا عكس نگيرم و كيك خوشمزه نخورم تولدم ، تولد نمي شه. در عوض امروز كه اومدم شركت و همكارهام تولدم  رو تبريك گفتن احساس بهتري پيدا كردم . با اينحال تولد امسالم مثل هرسال نبود.
مي خوام عكس يه كيك بگذارم ولي سرعت كم اينترنت نمي گذاره .

فرق است بين دوست داشتن و داشتن دوست
دوست داشتن امري لحظه ايست
ولي داشتن دوست
استمرار لحظه هاي دوست داشتن است . . .



۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه

دفتر دمشق خيلي تنبله!

سلامي به گرمي تابستان

چقدر هواي تهران گرم شده و دم كرده . روزه داران محترم خدابهتون قوت و قدرت بده كه اين شرايط سخت را تحمل مي كنيد. من كه توي اين گرما ، سينوس هام چرك كرده و نزديك 2 هفته است دارم آنتي بيوتيك هاي قوي مي خورم كه شايد بهتر بشوم ولي امروز بازم گلوم درد گرفته . خدايا خودت به ما كمك كن كه شادتر زندگي كنيم .

با فروم كانادا ويزا    تازه آشنا شدم . رفتم توش يه جستجويي كردم و ديدم بعله كساني كه با من سپتامبر 2009 فايلشون را باز كردند و البته از دفاتري بغير از دمشق هستند مثل بوفالو و مانيلا ، ويزاهاشون راهم گرفتند . خيلي سريع و درست مطابق زماني كه خود سفارت ادعا كرده بود. خوب خوش به حالشان .....

حالا متقاضيان محترم هموطن من به علت اپلاي كردن به دفتر دمشق كه خودش بزرگترين جرمشون حساب مي شه بايد مرز 12 ماه رو كه رد كنند هيچ ، شايد 15 ماه بيشتر راهم تجربه كنند ، كه چي ؟ تازه مديكالشون بياد و شايد هم مثل ساحل كانادا پاكت خالي از مديكالشون بياد . واي خدايا چقدر مسخره است......

ايميل هاي پيگيري دوستان هم جوابي جز صبور باشيد ، شما در مرحله بك گراند چك هستيد ، نداره .

درسته كه ما جهان سوم هستيم ولي اي كاش با همه جهان سوم ها يه جور برخورد كنند. يا از اول به ما بگن جهان چهارم شايد توقعاتمون را پايين تر بياريم . آخه اون فليپينيه خونش كه از من رنگين تر نيست تازه چشمهاي من درشت تر هم هست. مثل اينكه امروز حالم خوب نيست دارم مي زنم جاده خاكي...

خدايا در اين ماه مبارك همه بيماران جسمي و روحي و عقلي را لباس عافيت بپوشان . آمين

۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه

تولد وبلاگ

سلام


فردا تولد وبلاگم است . به اندازه يك چشم به هم زدن يكسال گذشت . انگار همين ديروز بود كه با شوق و ذوق زياد كاركردن با بلاگ اسپات را ياد گرفتم و با آقاي همسر روي اسم و آدرس وبلاگ به توافق رسيديم . بعد ارتباطم با دوستان وبلاگي بيشتر و بيشتر شد و الان شرح حال خيلي ها تو ذهنمه و براي بعضي ها خوشحالم چون به هدفشون رسيدند و براي برخي هم نگرانم چون مديكالشون نيامده و هنوز منتظرند. توي اين يكسال تعداد وبلاگهاي مهاجران به صورت تصاعدي رشد كرده . من تا چند سال پيش خواننده وبلاگ هاي تهرانتويي و كاناداجون و خاطرات نلي و باسي بودم . ولي حالا وبلاگ خيلي ها رو كه هنوز لينكشون نكردم را مي خونم و از شرح حالشون با خبرم. عجب دنياي عجيبيه.....
وبلاگم را با هدف بيان خاطراتمون در مسير مهاجرت به كانادا درست كردم ، كه هم براي خودمون يادگاري بمونه و هم شايد ديگران بتونند از تجربه هامون استفاده كنند . اگر گاهي خيلي خوشحال و پر انگيزه بودم يه پست مثبت مي نوشتم و اگر گاهي غمگين بودم بازم دلم نمي خواست اوج ناراحتي ام توي اين وبلاگ بياد و سعي مي كردم احساسم را متعادل تر كنم و بعد بنويسم . نمي دونم تا كجا ادامه پيدا ميكنه ولي يه وابستگي زياد برام ايجاد كرده كه نمي دونم خوبه يا بد. تا الان محاسنش از معايبش بيشتر بوده . پس به اميد خدا ادامه مي دهيم تا ....


اگر به مذهب تو خون عاشق است مباح

صلاح ما همه آن است کان تو راست صلاح
صلاح و توبه و تقوی ز ما مجو حافظ

ز رند و عاشق و مجنون کسی نیافت صلاح


۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

بخاطر وبلاگ خاطرات ما 3 نفر

سلام

ديروز خبر ناگواري از دوستان وبلاگيم رضا و سان شاين شنيدم كه واقعا شوكه شدم . متاسفانه دزد وارد منزلشون شده و پول و طلا و دوربينشون و .... را دزديده . من كه اولش فكر كردم شوخي مي كنند .يعني باورم نمي شد شهر امن كانادا براي مهاجري كه تازه يك ماهه وارد كانادا شده اينطوري تغيير چهره بده . پليس هم نتونسته براشون كاري بكنه و ادعا كرده شما بايد خونتون را بيمه سرقت مي كرديد مثل بيمه آتش سوزي . اينطور كه خودشون تعريف كردند پليس با تجهيزات پيش پا افتاده و با تاخير فراوان اومده انگشت نگاري و هيچ اميدي هم به نتيجه اش نيست. خيلي خيلي تاسف آوره . چون وبلاگ ايشان خيلي خيلي به جزئيات مسائل را مطرح مي كرد (كه خيلي هم براي ما مفيد بود ) و البته يكسري مسائل شخصي هم ناخودآگاه آورده بودند كه من فكر مي كنم مي تونه زمينه را براي بددلان آماده كنه تا با كينه توزي خوشي هاي زندگي در كانادا را به ناراحتي و سختي تبديل كنند. اين نظر شخصي منه كه احتمال يك آشناي حسود و بددل خيلي بيشتر از غريبه هاست . دزد غريبه مي ره سراغ خونه هاي ميليونرهاي كانادا كه حداقل بعد از دزدي يه پول حسابي هم به جيب بزنه . نظر شما چيه؟

بهرحال ما از صميم قلب با نويسندگان وبلاگ خاطرات ما 3 نفر همدردي مي كنيم و تنفرمون را از دزد نامرد ابراز مي كنيم . البته اين اتفاق يه درس بزرگ هم به همه ما مي ده كه براي يك خانواده مهاجر هر اتفاق غير منتظره اي ممكنه بيفته و قرار نيست هميشه همه چي روبه راه باشه ولي مهم اينه كه با توكل به خدا روي هدفمون ثابت قدم باشيم و بتونيم مشكلها را پشت سر بگذاريم و اين رنج ها آدم رو قوي تر و پخته تر مي كنه.

به اميد روزي كه جامعه مهاجران ايراني متحد و قوي باشند و بتونند بهم در مشكلات كمك كنند تا زندگي بهتري داشته باشند.


 
بيرون ز تو نيست، هر چه در عالم هست

از خود بطلب هر آنچه خواهي كه تويي