۱۳۸۹ تیر ۳۰, چهارشنبه

تلاشي دوباره براي زبان انگليسي

سلام

همه دوستان منتظرمديكال مي دونيم كه بايد از اين فرصتي كه داريم استفاده كنيم و حسابي زبان انگليسي مون را تقويت كنيم ولي احتمالا اكثرا بعد از امتحان آيلتس جنرال و آوردن نمره لازم اينقدر از فشار و استرسي كه بهشون اومده خسته مي شوند كه تا مدتي دلشون نمي خواد دوباره درگيردرس خوندن و امتحان دادن بشوند. در ضمن خودم هزاران بار در وبلاگهاي دوستاني كه مهاجرت كردند ديدم كه روي دونستن زبان انگليسي و مهارت مكالمه تاكيد بسياري كردند و من هم هر دفعه به خودم مي گم ببين داري وقتت را تلف مي كني و بعدا افسوس مي خوري. يادمه پارسال همين موقع ها بود كه داشتم براي آيلتس حسابي مي خوندم و به نظرم خيلي آماده بودم اي كاش همون موقع هم وارد كانادا مي شدم چون اعتماد بنفسم خيلي بالا بود . ولي الان فكر مي كنم يكم افت كردم . ولي چاره اي نيست دوباره بايد تلاش كرد و اين دفعه با هدف موفق شدن در آيلتس آكادميك و ورود به كشور انگليسي زبان . براي دانشگاه ها حداقل اورال 7 آكادميك لازمه ولي نمي دونم كالج هايي مثل سنكا در چه سطحي زبان مي خواد و آيا آيلتس آكادميك را قبول مي كنه يا نه ؟
من تو سايتش كه نگاه مي كردم در مورد زبان نوشته بود grad 12 ولي متوجه نمي شم يعني چي؟
كسي از دوستان اطلاعات بيشتري داره ؟
الان هم مشغول خوندن كتابهاي آيلتس زير هستم كه به نظرم خيلي خوب هستند:
 1_Ielts Test Builder


2_ Ielts On Track


*** از يكي از دوستان ساكن تورنتو در مورد كالج هاي انتاريو اطلاعات گرفتم . اول اينكه زبان مورد نياز براي پذيرش  در حد دانشگاهها نيست و پايينتره پس فكر نمي كنم ما خيلي مشكل داشته باشيم. دوم اينكه  اگر تمام وقت ثبت نام كنيم مي تونيم از دولت وام بگيريم تا هزينه هامون را تامين كنه. دوره هاي پاره وقت هم داره كه حتي مي تونيم آن لاين دوره ها را بگذرونيم بدون شركت در كلاس و رفت و آمد. فعلا همين تا اطلاعات كاملتر رو از اونجا بگم. *** 


مهمترين چيز در هر رقابتي ، نه پيروز شدن ، بلكه شركت كردن است.
همچنين مهمترين چيز در زندگي ، نه چيرگي ، كه تلاش است.
نكته اساسي ، نه فتح كردن ، كه نيك پيكار كردن است.

۱۳۸۹ تیر ۲۲, سه‌شنبه

يك خاطره

سلام
بعد از تعطيلات غير منتظره در چند استان از جمله تهران كه به علت گرمي هوا و كمبود برق بود اومديم سركار و خوب الان هم كه 8 صبحه هوا گرمه و كولرهاي بي رمق اينجا اصلا جواب نمي ده . تازه جالبتر هم اينه كه در كانادا هم هوا خيلي گرم و شرجيه و دوستاني كه الان اونجا ساكنند را دچار زحمت كرده .

مطلب زير را روز 17 تير آماده كرده بودم كه بگذارم تو وبلاگم ولي به علت مشكلات فني نشد و بعد هم تعطيل شديم ولي حيفم اومد اين تجربه ام را توي يك پست نگذارم. هر چي باشه بخشي از زندگي منه .

پس فرض مي كنيم كه امروز 17 تيره :

امروز 17 تير ماه روز مهميه . 7 سال پيش در چنين روزي من وارد شركت عظيمي شدم كه مثل يه دريا من رو تو خودش غرق كرد. من پر انرژي و سرحال و پر از انگيزه هاي مثبت در سال آخر دانشگاه استخدام شدم و با نمرات بسيار خوب كه فكر مي كردم اينها همه در كار مهم هستند ، فكر مي كردم كه هر سال بايد چيزهاي جديد ياد بگيرم ، فكر مي كردم هيچوقت از كار كردن خسته نمي شم ، فكر مي كردم اين كار روتين كه تو كتابها خوندم يعني چي ؟ ، فكر مي كردم رئيسم حتما از من بيشتر و بهتر مي دونه و تمام سعي اش پيشرفت اداره مون تو كارهاشه و تغيير و تحول ايجاد كردن دروظايفمون و در آخر رضايت پرسنل هم براش اهميت داره.
ولي خوب من اونموقع خيلي خيلي بي تجربه بودم و فقط 21 سالم بود . هنوز با سيستمهاي اداري منظم و قانون مند شركتمون آشنا نبودم!! ولي با گذشت زمان بعد از يه دوره نزولي كه حسابي تحت فشار روحي قرار گرفتم ، گاهي با تپش قلب شديد از اضطراب و استرس شديد همراه بود و گاهي هم مي زدم زير گريه چون چند نفري خيلي اذيتم مي كردند واين شرايط حدود 1 تا 2 سال طول كشيد ، كه بعد به لطف خدا و چند تا دوست خوب كه خودشون هم تجربه هاي مشابهي رو داشتند و به من خيلي روحيه دادند ، كم كم خودم را پيدا كردم و فهميدم كجا هستم و همكارها هر كدوم چه اخلاقي دارند و هدفشون از كار كردند چيه و رئيس رو چي حساس است و اون فكرهايي كه در مورد كار كردن مي كردم هميشه درست نيستند. خلاصه بعد از 7 سال فهميدم كه بهتره روحيه خودم را قوي كنم و سعي كنم مشكلاتي كه پيش مي ياد را حل كنم و اين 8 ساعت را يه جوري بگذرونم كه بعد برام سوهان روح نشه . اما در مورد وظايفم كه در اين مدت هيچ تغييري نداشته و كاملا يكنواخت و به معني كلمه روتين شده نتونستم كاري بكنم . گاهي احساس پوچي مي كنم و فكر مي كنم بيشتر از اين كار، توانايي و استعداد دارم كه با گذر زمان هرز شده . هيچوقت تو كارم اشتباه نداشتم و به دقت زياد داشتن پيش رئيسم معروف شدم ولي اصلا راضي نيستم . نمي خواهم ناشكري كنم . خدا را هر روز هزاران بار شكر مي كنم كه توي وضعيت فلاكت بار بيكاري ، من كار خوبي دارم ، دوستان خوبي دارم و فعلا هم محيط آرومي دارم و از همه مهمتر حقوق و مزاياي خوبي هم دارم ولي ..... انگار خودم نيستم و شغلي كه 7 سال تكرار بشه و تغيير نكنه دوست ندارم . نمي دونم با مهاجرت به كانادا وقتي خواستم دنبال كار بگردم چي مي شه و آيا راضي هستم يا نه . ولي مي دونم تو سازمانهاشون براي پرسنل مسير شغلي دارند و شرايط پيشرفت راحت تره ....

در ضمن از زمان پندينگ ما هم 7 ماه گذشت . عدد 7 هميشه براي زندگي من و آقاي همسر مقدس بوده و در چند مورد هم مصداق داشته . شايد اين بار هم داشته باشه ...
 
اگر امروز اينجايم ، نصيبم اين چنين بوده
خداوندا تو دريابم ، نصيب روز ديگر را