۱۳۸۸ مرداد ۲۸, چهارشنبه

به ‬آرامي آغاز به مردن مي كني اگر....

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر سفر نكنی،اگر كتابی نخوانی،اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،اگر از خودت قدردانی نكنی.

به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.

به آرامي آغاز به مردن مي‌كنی
اگر برده عادات خود شوی،اگر هميشه از يك راه تكراری بروی …
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.

تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر از شور و حرارت،از احساسات سركش،و از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامی‌دارند و ضربان قلبت را تندتر مي‌كنند،دوری كنی . .. .،

تو به آرامی آغاز به مردن مي‌كنی
اگر هنگامی كه با شغلت،‌ يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی ،اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی،اگر به خودت اجازه ندهیكه حداقل يك بار در تمام زندگيت ورای مصلحت‌انديشی بروی .
امروز زندگی را آغاز كن ! امروز مخاطره كن ! امروز كاری كن!

( شعر از پابلو نرودا ، ترجمه احمد شاملو)

اين شعر خيلي روم تاثير گذاشته .ازش پرينت گرفتم زدم توي اتاقم كه هميشه جلوي چشمم باشه در ضمن يك فايل پاورپوينت هم درست كردم با تصاوير زيبا با متن اين شعر و براي دوستام فرستادم .مي خوام اگه بشه يه كم از محافظه كاري در بيام و بيشتر ريسك كنم. مهاجرت به كانادا بزرگترين ريسك زندگي منه كه تازه قدم هاي اوليه شو برداشتم .اميدوارم وقتي پير شدم و به عقب نگاه كردم بگم اين تصميم درستي بود.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

خيلي زيباست.
اميدوارم در راهي كه گام برداشتي موفق باشي