۱۳۸۸ اسفند ۲۲, شنبه

تعطيلات نوروز در هندوستان

سلام

ما براي تعطيلات نوروز تصميم گرفتيم بريم هند. البته از اول نمي دونستيم كجا بريم . خيلي كشورها را بررسي كرديم ، قيمت هاشون ، آب و هواشون و اينكه هدف از رفتن به اونجا ها چي مي تونه باشه. بهرحال به اين نتيجه رسيديم كه بريم هند كه پكيج اين سفر شامل شهرهاي دهلي و آگرا و جيپور و پارك جنگلي ( حيات وحش ) مي شه.
2 شب اقامت در پارك جنگلي خيلي جالب به نظر مي رسه ، مخصوصا سفر با جيپ در جنگل به دنبال يافتن ببر بنگال هيجان انگيزه ، البته گفتن احتمال داره ببر ديده نشه ولي آهو و گراز و ... ديده مي شه. حالا خطرناك نباشه ما به ديدن همون پرندگان و درختان قانعيم.
جمعه رفتيم هتل سيمرغ براي سمينار آشنايي با هند كه از طرف مجري تور گروه تك تازان ايران ، برگزار شد. اول برنامه كلي از خودشون تعريف و تبليغ كردند بعد هم از ديدنيهاي هند صحبت كردند و تعهداتشون را يادآوري كردند و درنهايت هم تورليدرها رو معرفي كردند . اينطور كه مي گفتند در 16 گروه و زمان مختلف در ايام نوروز اعزام دارند و بايد تعداد زيادي از مسافران را هدايت كنند.
يادش بخير اولين فيلمهاي ويديويي كه ديدم همش هندي بودند. من هم از بچگي عاشق رقص و آوازشون بودم و رنگها و لباسهاشون برام جذاب بودند. فكر كنم 10 ساله بودم كه مي گفتم وقتي من بزرگ بشم مي خوام برم هند . وقتي ازم مي پرسيدن چرا مي گفتم مي خوام برم اونجا دانشگاه چون ارزونتره ، بعد ته دلم مي گفتم آخه اونجا قشنگ و زيبا و سرسبزه ، تازه مردمش شادند ، همش عاشق مي شوند و آواز مي خونند و مي رقصند . ولي بعد كه بزرگتر شدم ديگه نه فيلماشون را ديدم نه به كشورشون توجهي كردم ، از افرادي كه اونجا رفته بودند شنيدم كه كشور فقيريه و كثيف و شلوغ هم هست و براي زندگي و تحصيل مناسب نيست. خلاصه مقصد مهاجرت را عوض كردم و گفتم مي رم كانادا براي ادامه تحصيل . چون كساني كه تا الان رفتند تجربه هاي خوبي دارند و راضيند. البته الان دلايل رفتنم با گذشت زمان بيشتر هم شده.
حالا كه دست روزگار ما را به سمت هند كشيده ، اين را به فال نيك مي گيرم و خوشحالم كه به اين كشور با فرهنگ غني و مردمان مختلف از مذاهب گوناگون و با زبانهاي مختلف سفر مي كنم و يك هفته از عمرم را اونجا مي گذرونم.
درضمن از تجربه هاي دوست وبلاگي ميريم كانادا در سفر به هند هم استفاده كردم .

در مجلس ما عطر مياميز كه ما را
هرلحظه زگيسوي تو خوش بوي مشام است

۱۳۸۸ اسفند ۱۵, شنبه

اسفند نصف شد

سلام
امسال هم داره كم كم تموم مي شه و مي ره توي تاريخ و بايگاني مي شه. براي خانواده ما امسال پر از تنش و مشغله بوده ، اول اومدم بنويسم بعد پاكش كردم حتي دلم نمي خواهد يادآوري كنم . بگذاريم اين خاطرات هم تو ذهنم بمونه و به مرور كم رنگ بشه.
فكر كنم بهترين خاطره امسال من نتيجه آيلتسم بود كه بعد از سالها كلاس زبان رفتن و زحمت كشيدن نتيجه اش را ديدم و خيلي خيلي خوشحال شدم اما درست يك ماه بعد از دريافت كارنامه حسابي حالمون گرفته شد. بگذريم....
توي اين دو روز تعطيلي با آقاي همسر حسابي خونه تكوني كرديم و اونقدر خونه تميز شد كه خودمون خيلي خيلي خوشمون اومد. البته بعد هم دست درد و كمردرد گرفتيم و دعا دعا كرديم كه سال ديگه خونه تكوني در كار نباشه.
در ضمن اين روزهاي آخر سال انتظار داشتم كه خبرهاي بيشتري از مديكالها بشنوم كه البته اينطوري نشد. بچه هايي كه از كبك اقدام كردند هنوز منتظرند و به نظرم پروسه شون طولاني شده ، بچه هاي با قانون جديد فدرال هم كه پريدن تو استخر پندينگ و در نمي يان . بعضي ها 6 ماهه كه دارند شنا مي كنند و خبري نيست. ما حدود 3 ماهه كه در آب غوطه وريم و بعد از ما خيلي هاي ديگه به اميد روزهاي بهتر شيرجه زدند و تو مراحل اوليه موندند.
خلاصه اينكه تا چشم بهم بزنيم اين 2 هفته هم گذشته و سال جديد پيش روي ماست. به اميد سالي خوش.

هردم از روي تو نقشي زندم راه خيال
با كه گويم كه در اين پرده چه ها مي بينم
*** همين الان فهميدم مديكال دوست خوبم از وبلاگ يادداشتهاي يك بيگانه اومده. اين اتفاق ميمون و مبارك را تبريك مي گويم.