سلام
شروع پاييز را با يك مسافرت 3 روزه به شمال آغاز كرديم. هوا بسيار لطيف و زيبا ، جاده هم خلوت و ايمن بود. دريا هم بيقرار ديدن ما بود و البته ما هم دلمون براش تنگ شده بود. 3 سال بود كه سمتش نرفته بوديم. يه جورايي با شمال قهر كرده بوديم از بس راهش شلوغ بود و پر از مسافر و همهمه و ساحل درياش كثيف و آلوده بود . دوران عقد مون چند باري دسته جمعي با خانواده هامون شهرهاي چالوس و رامسر و نور و بندر انزلي و رشت و لاهيجان و فومن وآستارا و ماسوله را رفته بوديم ولي بعد از عروسي مون قرار گذاشتيم ديگه تو گرماي زياد و شلوغي شمال نريم. ولي امسال تابستون دلم هواي درياي شمال رو كرده بود . پس تصميم گرفتيم وقتي خطه سرسبز شمال از مسافر خالي شد و آرامش بهش حكمفرما شد بريم ديدنش. واي كه چقدر زيبا و آرامش بخش بود. يه سوئيت با تراس رو به دريا گرفتيم با ساحل اختصاصي. هوا نيمه ابري بود و صداي دريا همه جا به گوش مي رسيد . در اون زمان اعتراف كردم كه چقدر خوشحالم كه از تكنولوژي اينترنت دوريم و اخبار مربوط به كانادا را دنبال نمي كنيم.
الان كه دوباره به اين دنياي انتظار مديكال برگشتم و وبلاگ ها را خوندم متوجه شدم مديكال ساحل كانادا اومده كه خيلي خيلي خوشحال شدم . البته انتظارشون خيلي طولاني شده بود ولي بهرحال خبر خوبي بود.
اميدوارم خبرهاي خوب بيشتري بشنويم .
به کوی میکده یا رب سحر چه مشغله بود
که جوش شاهد و ساقی و شمع و مشعله بود
ز نامساعدی بختش اندکی گله بود
به خنده گفت کی ات با من این معامله بود