۱۳۸۹ فروردین ۱۹, پنجشنبه

سفرنامه هند. شهر سوم رانتامبور


اين شهر در ايالت راجستان قرار دارد و ما در هتل Tigerden در نزديكي پارك جنگلي محافظت شده رانتامبور براي 2 شب اقامت كرديم. يكي از برنامه هاي جالب و مهيج اين دو روز گيم درايوينگ به دنبال ديدن ببر بنگال بود. همه توريست ها رو با اتوبوس روباز به پارك ملي رانتامبور بردند و حيوانات زيادي را در محل زندگي خودشون ديديم و راهنماهاي هندي با كمك رد پاهاي ببر روي زمين جهت حركت ببر را شناسايي مي كردند و بعد از 2 ساعت گشتن يه ببر را سر تپه ديديم كه خيلي سريع دور شد و يه ببر ديگه رو در كنار درياچه كوچكي پيدا كرديم كه داشت آب مي خورد. كلي عكس و فيلم گرفتيم . توريست هاي خارجي خيلي اين قضيه رو جدي گرفته بودند و با دوربين هاي حرفه اي و شكاري اين لحظات را ثبت مي كردند. هوا در اين منطقه خنك تر از شهرهاي ديگر بود و سكوت و آرامش جنگل بسيار لذت بخش بود. از حيواناتي كه ديديم ميمون و طاووس و جغد و آهو و گوزن و سنجاب و مرغ ماهي خوار و بسياري از پرندگان را در كنار درياچه مي تونم نام ببرم.
شبها هم در هتل موسيقي هندي و ايراني به همراه رقص در فضاي باز كنار درختان و گلهاي زيبا داشتيم. صبحانه و ناهار و شام هم همين هتل به حساب تور بهمون مي داد كه مي شه گفت قابل خوردن بود . ولي من بيشتر از خوردن ميوه هاي متنوع لذت بردم تا غذاهاي سبزيجات پر ادويه.
روز بعد از يك قلعه بازديد كرديم به نام عقابها يا رانتامبور كه در نزديكي درياچه قرار داشت و يكي از پادشاهان مغول براي شكار كردن حيوانات مدتي اونجا زندگي مي كرد. اين قلعه روي بلندي قرار داشت و از اون بالا منظره بسيار زيبايي را مي تونستيم ببينيم. ما خيلي اين قسمت از سفر را دوست داشتيم چون خيلي به طبيعت نزديك بوديم و از هياهو و هرج و مرج شهر دور شده بوديم.
ادامه دارد...

۶ نظر:

مهرداد گفت...

سلام ماري عزيز

خيلي زيبا مي‌نويسي من هم هوس سفر كردم البته فعلا بايد منتظر پاسپورت‌ها باشيم اما شايد قبل كانادا يك سفر بروم.

به اميد خبرهاي خوب براي همه دوستان

موفق باشي

Mary گفت...

به مهرداد:
خيلي ممنونم. اگر بري كانادا اونجا هم مي توني سفرهاي جالبي داشته باشي چون مي دونم مكان هاي زيبايي براي ديدن داره.

مریم گفت...

سلام مري جونم
سفرنامه ات خيلي جالب بود. اميدوارم هميشه سفرهاي خوب بري و همينطور رنگي برامون تعريف كني.
پاينده باشي به مهر

Mary گفت...

به مريم:
مرسي عزيزم.
اميدوارم شما هم سفرهاي خوبي بري و سفرنامه ات را برامون بنويسي.

سلماز گفت...

سلام مري جون
اينقدر قشنگ و كامل از خاطراتت تعريف مي كني كه آدم حس مي كنه خودش الان توي اون موقعيت است انشالله بازم از اين سفرها برات پيش بياد و ما باز از خاطراتت جامع تو استفاده كنيم

Mary گفت...

به سلماز:
سلام
خيلي ممنون عزيزم. من هم منتظر سفرنامه تو در آينده نزديك هستم.